جنگ کردن به سرکله، چنانکه جنگ قوچ و آهو. کنایه از حرکتی قریب به معارضه و برابری کردن با کسی. (آنندراج) : ناتوانی چون زند سرکله با نه آسمان چون برآید دانه ای سالم ز چندین آسیا. صائب (از آنندراج). چشمان یار بنگر و آن شوخ ابروان سرکله میزنند دو آهوی جنگیش. محسن تأثیر (ازآنندراج). ، کنایه از سعی کردن. (آنندراج) ، برابری کردن. (رشیدی). و رشیدی گوید به کاف عجمی یعنی برگزیدن
جنگ کردن به سرکله، چنانکه جنگ قوچ و آهو. کنایه از حرکتی قریب به معارضه و برابری کردن با کسی. (آنندراج) : ناتوانی چون زند سرکله با نه آسمان چون برآید دانه ای سالم ز چندین آسیا. صائب (از آنندراج). چشمان یار بنگر و آن شوخ ابروان سرکله میزنند دو آهوی جنگیش. محسن تأثیر (ازآنندراج). ، کنایه از سعی کردن. (آنندراج) ، برابری کردن. (رشیدی). و رشیدی گوید به کاف عجمی یعنی برگزیدن